من عاشق ترین آفتابگردان مزرعه عشق بودم

که نیازم به آفتاب نگاهت بود

به هر سو که می چرخیدی

آرام آرام می چرخیدم

و با هر چرخشم با صبوری افکارت را می دزدیدم

از خود می مردم و در قلب تو

که به فراخنای هستی است

ذره ذره جای می گرفتم

و در زیر پلکهای مهربانت تصویر زیبایی و معصومیتم را

تا ابد حک می کردم

و من عاشق ترین ... بی پرواترین ... تنهاترین

!آفتابگردان مزرعه عشق بودم

... که یک نگاهت را به عالمی نفروختم

 محبوب من. معصوم من. رویای من کجایی ........؟.