از آن وقتی که تو رفتی تمام گریه ها زیباست

تمام خنده های من پر از  تلخی بی فرداست

از آن وقتی که تو رفتی  نسیم چون رعد غران است

دگر نم نم نمیبارد بسی طوفان و بورانست

از آن وقتی  که تو رفتی تمام اشکها خونست

کویر گونه های من شبیه رودی از خونست

از آن وقتی که تو رفتی بهار من زمستانست

درخت سبز من بی تو، دگر  چون زرد  رخشانست

از آن وقتی که تو رفتی صبا دیگر نمی آید

پیام پیک مشتاقان دگر حافظ نمیخواند

از آن وقتی که  تو رفتی دگر قصه نمیگویم

کلاغ قصه های من  شبیه مرغ گریانست

از آن وقتی که تو رفتی نمیدانم چه میخواهم

درون خود همی پویم نمیدانم چه میجویم

از آن وقتی که تو رفتی  دگر مجنون نمیگرید

تمام هستی مجنون دگر لیلی نمیگردد

از آن وقتی که تو رفتی  تمام بیستون گل شد

دگر فرهاد در قلبش تب شیرین نمی جوشد

ازآن وقتی که تو رفتی تمام دشت خشکیده ست

تمام کوی و برزن هم بسی دلگیر دلگیر است

از آن وقتی که تو رفتی تمام آب ها گل شد

دل سهراب هم حتی پر از اندوه وافر شد

از آن وقتی که تو رفتی سحر مرغش نمی خواند

بهار کوی ما حتی سحر مرغش نمی نالد