لحظه های تلخ مرگه لحظه های بی تو بودن
بیا سوار خسته رو رو اسب خستگی ببین
ببین شدم یه خاطره فقط همین فقط همین
ببین بهار عشقمون پراز گلای پرپره
غم جفت مهربونتو به باغ گریه میبره
ای تو مثل قصه با من همسفر تا مرز رویا
این منم تنهای تنهاخسته از تکرار شبها
طرح مات انتظارم چشم من فانوس راهه
جاده اما امتدادش مثل بخت من سیاهه
چه تلخه بی تو گم شدن تو سایه های سرد شب
چه خسته پرسه میزنه پس از تو کوچه گرد شب
شاید تو با ستاره های شب صدامو گوش بدی
از برج عاجت اخرین ترانه هامو گوش بدی
لحظه های تلخ مرگه لحظه های بی تو بودن
از تو سهم من همینه شعر دلتنگی سرودن
سایه ای تنها رو هر شب تا در می خونه بردن
در پناه می شبارو به فراموشی سپردن
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم آبان ۱۳۸۹ ساعت 16:53 توسط tanha
|