زمانی را برایم هدیه کن....
بگویم دلم برایت تنگ شده که تکراریست، نمی دانم چه بگویم، چه بنویسم که احساسم را به تو منتقل کنم با تو احساسم را قسمت کنم و لحظاتی را با تو باشم به یاد همه آن ساعات و دقایقی که با هم بودیم و می گفتیم و می شنیدیم و در دنیایی دیگر سیر می کردیم. منتظر روزهای آینده می مانم که بیایند و بروند تا شاید ! به آخر برسد دلتنگی من . می نشینم کنار پنجره و با خورشید طلوع می کنم و غروب می کنم تا روزها و شب ها بگذرد و چقدر دلم برای ماه تنگ می شود، شب هایم برای توست،اما بی تو! شبهایی که تو در خواب ناز آرمیده ایی و خوب میدانم که یاد کردن من از ذهنت هم خطور نمی کند تا چه برسد به فکر کردن برای من ! بیا و قدری لطف بر من کن . ..... فقط ده دقیقه از وقت خود را به من اختصاص بده به من بیچاره .به من آواره . آخر انقدر وقت تو گرانبهاست؟این همه وقت در جهان از انسانها هر روز به هدر میرود ! تو هم یکی از آنها . فقط ده دقیقه از وقتت رو اونم نه حضوری بلکه تلفنی یا اس ام اسی بهم بده تا من نگفته های چندین ساله ام رو تو چند جمله برایت بگویم .چندین جمله ایی که فرصت وقدرت اظهارش را دست تقدیرو سرنوشت و گذشت زمان از من گرفت ....!