در آن سوی دنیا زاده شده بودی ...

دور بودی

مثل تمام ِ آرزوها ...

و ریل ها ، در مه زنگ زده بودند ...

هیچ قطاری حاضر نبود مرا به تو برساند ...

من به تو نرسیدم

من به حرفی تازه در عشق نرسیدم

و در ادامه ی خواب های من

هرگز خورشیدی طلوع نکرد ...