آدمك آخر دنياست بخند...

اگر از پايان گرفتن غم هايت نا اميد شده اي

به خاطر بياور كه .....

زيباترين صبحي را كه تا به حال تجربه كردي

مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هستي

كه هيچ دليلي براي تمام شدن نميديد!

به كدامين كتاب مقدس دنيا سوگند بخورم؟

كه از ياد عاشقان واقعي ات نخواهي رفت

حتي اگر تو را ............

به آخرين صفحات تاريخ تبعيد كرده باشن!!!!!!!!!

آدمك آخر دنياست بخند

آدمك مرگ همين جاست بخند

آن خدايي كه بزرگش خواندي به خدا مثل تو تنهاست بخند

دست خطي كه تو را عاشق كرد شوخي كاغذي ماست بخند

فكر كن فكر تو ارزشمند است فكر كن گريه بچه زيباست بخند

صبح فردا به شبت نيست كه نيست تازه انگار كه فرداست بخند

آدمك نغمه ي آغاز نخوان به خدا آخر دنياست بخند

اخــــــــــــر فراموشت می کنم....

باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم
من می توانم ،می شود آرام تلقین می کنم

با عکسهای دیگری تا صبح صحبت می کنم
با آن اتاق خویش را بیهوده تزیین می کنم

سخت است اما می شود در نقش یک عاقل روم
شب نه دعایت می کنم نه صبح نفرین می کنم

حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود
فکری برای این دل تنهای غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین
خود را برای درک این، صد بار تحسین می کنم

از جنب وجوش افتاده ام دیگر نمی گویم به خود
وقتی عروسی می کند، این می کنم آن می کنم

خوابم نمی آید ولی از ترس بیداری به زور
با لطف قرص قد نقل یک خواب رنگین می کنم

این درد زرد بی کسی بر شانه جا خوش کرده است
از روی عادت دوستی با بار سنگین می کنم

هر چه دعا کردم نشد شاید کسی آمین نگفت
حالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم

نه اسب،نه باران،نه مرد،تنهاییم و این دائمیست
اسب حقیقت را خودم با این نشان زین می کنم

یا می برم ، یا باز هم نقش شکستی تلخ را
در خاطرات تلخ خود با رنج آذین می کنم

حالا نه تو مال منی،نه خواستی سهمت شوم
این مشکل من بود و هست در عشق گلچین می کنم

کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست
این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین می کنم